من علاقۀ زیادی به برنامهریزی دارم. سالهاست که دربارۀ نحوۀ درست برنامهریزی کلاسها رفتم و کتابها خواندم. باز هم همیشه فکر میکنم که نیاز دارم مطالب بیشتری در این باره بیاموزم. این روزها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنم. این مشکلات سبب شده است من حریص بشوم. دلم بخواهد در همۀ زمینهها با هم رشد کنم. این رشد بدون برنامهریزی میسر نیست. ولی برای همین برنامهریزی من سنگین شده است. سنگینی آن گاهی به حدی است که به ناچار به خودم استراحت میدهم. این استراحت کمکم میکند دوباره با انرژی به کارم برگردم. البته اگر استراحتم حساب شده و بدون عذاب وجدان باشد.
یکی از موانع برنامهریزی در نظر گرفتن حجم کار زیاد است. وقتی برای هر روز برنامۀ سنگینی میچینیم، درنهایت نمیتوانیم آن را انجام دهیم و به سرزنش و ناامیدی روی میآوریم. در این حالت شبیه به فنری میشویم که بر روی آن فشار زیادی وارد شده است. آن فنر به طور کامل جمع میشود. وقتی به طور کامل جمع شد برای اینکه رها شود فنر به جای مقاومت برای جمع شدن نیرو به شی جمع کننده وارد میکند. در نهایت این فنر است که به آن شی حرکت میدهد و سبب ساز حرکتش میشود. برداشت من از این اتفاق این است که ما هم مثل فنر اگر حجم کار زیادی را بر سر خود بریزیم، درنهایت بخاطر فشاری که بر ما وارد آمده است، سه اتفاق برای ما میافتد که تنها در یک حالتش ما مثل فنر عمل میکنیم.
در حالت اول از خودمان و کارمان متنفر میشویم. درنتیجه کار را رها میکنیم. در حالت دوم دیگر پی آن کار را نمیگیریم. اما بهترین حالت این است که برای مدتی از آن کار فقط فاصله بگیریم و فاصله به ما کمک میکند تا خود را بازیابی کنیم و کمی استراحت نماییم. حالا ما میتوانیم بعد از بازیابی خودمان نیرویی برابر با سختی کار به آن وارد کنیم. این سبب حرکت و رشد ما میشود. ما میتوانیم به همین واسطه خود را رشد دهیم و بالا برویم.
البته شرط مهم برای وقفۀ کوتاه استراحت و بازیابی این است که بدون سرزنش خود این کار را انجام دهیم. در غیر این صورت ما در کسب انرژی از استراحت خود موفق نمیشویم و باز بدون انرژی به کار قبلی خود باز میگردیم.