آیا صرف خواستن توانستن است؟ یعنی ما صرفا با خواستن میتوانیم به توانستن برسیم؟ از کودکی این جمله را بارها شنیدهایم. بارها و بارها در گوش ما گفتهاند اگر واقعا چیزی را بخواهی به آن میرسی. من در کودکی به این جمله باور داشتم. ابتدا در مورد آیندۀ نامعلومم و کسی که میخواستم بشوم هزاران فکر و خیال میکردم. زمانی خودم را مدیر یک مجموعۀ بزرگ میدیدم. زمانی پزشک بودم. زمانی اسب سواری میکردم و در آن از دیگران بسیار ماهرتر بودم. گاهی به طور حرفهای نقاشی میکردم. خودم را در بسیاری از مهارتها و شغلها میدیدم. اما امروز چطور؟ حتی در یکی از آن مهارتهایی که خیالم پرورش میدادم، به مهارتی در سطح بالا نرسیدم. حتی در بیشتر آنها از جمله اسب سواری تا به حال هیچ اقدامی انجام ندادهام.
حقیقت این است که از مرحلۀ خواستن تا رسیدن به توانستن مراحل بسیاری وجود دارد. بسیاری از خواستههای ما در سطح آرزو میمانند. فراتر از آن هم نمیروند. بسیاری از آنها از سطح آرزو اندکی فراتر میروند و تبدیل به هدف میشوند، اما هدفی بیبرنامه و بدون اولویت اصلی در زندگیمان. ولی ما خواستههایی هم داریم که به هدف و برنامه میرسند. مثل قبولی در کنکور که هر روز برای آن ساعاتی را به تلاش و درس خواندن میگذرانیم.
چگونه از خواستههایمان به مرحلۀ توانستن برسیم؟
مرحلۀ نخست رسیدن: آگاهی به ندانستهها
بعد از خواستن مرحلهای به نام آگاهی به ندانستن است. آگاهی به اینکه نمیدانیم چگونه خواستههای خود را تبدیل به توانستن کنیم. خوب، تا اینجا به شما تبریک میگویم شما این مرحله را پشت سر گذاشتهاید. به خاطر همین هم مشغول خواندن این متن هستید. اگر شما بدانید که نمیدانید یعنی حدود ۲۰ درصدی از مسیر را طی کردهاید. بسیاری از مردم به این مسئله آگاهی ندارند. اما اگر تا کنون به این آگاهی نرسیدهاید نگران نباشید. این آگاهی با یک سوال ساده در شما میتواند به وجود بیاید. آن سوال این است: من چگونه میتوانم خواستهام (برای مثال قبولی در کنکور) را تبدیل به توانستن کنم؟ چه مسیری را باید طی کنم؟
مرحلۀ دوم رسیدن: حرکت به سمت کسب آگاهی و یافتن پاسخ برای سوال
کافی است برای یافتن جواب سوال خود حرکت کنید. راههای بسیاری برای پاسخ یافتن وجود دارد. بهترین راه حرکت به سمت کتابها و آموزشهای اساتید توانمند و برتر در حیطۀ خواستۀ شما است. کتابها میتوانند دنیای شما را متحول کنند. امروزه هم تقریبا در همۀ زمینهها کتابهای بسیاری چاپ و منتشر شده است. شما به راحتی میتوانید با مطالعۀ کتاب پاسخ سوال خود را بیابید. یکی از روشهایی که مورد علاقۀ من هم هست، کلاس رفتن و آموزش دیدن است. شما با آموزش دیدن از استاد مشهور و برتر در زمینهای خاص، در واقع دارید از منبعی حاصل از مجموعۀ کتابهای بسیار زیاد و تجربیات ویژۀ خود استاد استفاده میکنید. اساتید مشهوری که معتبر هستند معمولا بسیار مطالعه میکنند. پس شما با دسترسی به این اساتید به کتابخانۀ سیاری دسترسی دارید که گنجینۀ اطلاعات هستند. همچنین به طور همزمان به گنجینهای از تجربیات ویژه خود استاد دسترسی خواهید داشت.
مرحلۀ سوم رسیدن: عمل به دانستهها و کسب تجربه
شما با آنچه در مرحلۀ قبل آموختید با عمل به دانستههایتان حال میتوانید کسب تجربه کنید. با کسب تجربه شخصیت شما کمکم تغییر میکند. شما آرامآرام تبدیل به فردی میشوید که قدمهای جدی برای تحقق خواستنهایش برداشته است. در این مرحله شما به برنامهای برای عمل به دانستهها نیاز دارید. با عمل به برنامه به صورت روزانه میتوانید رسیدن قدم به قدم خود را به هدف شاهد باشید. یادتان نرود در طی مسیر از آن لذت هم ببرید. لذت طی مسیر بسیار بیشتر از لذت رسیدن به نتیجه است.
مرحلۀ چهارم رسیدن: کسب مهارت
مغز ما سیستم پیچیدهای دارد. در ابتدای شروع به انجام یک کار آن را با اشتباهات زیاد و به سختی انجام میدهیم. چرا؟ چون هنوز مسیر عصبی برای آن کار در مغز شکل نگرفته است. ولی وقتی شروع به تکرار پیوسته یک کار میکنیم، رفتهرفته آن را بهتر و بهتر انجام میدهیم. چون بعد از هر بار انجام دادن آن کار مغز ما این مسیر عصبی را قویتر و قویتر میکند. شما یک پل بین دو کوه را در نظر بگیرید. ابتدا که پلی نیست ارتباطی بین کوهها برای ما میسر نیست. حال یک پل باریک را بین این دو کوه در نظر بگیرید. به صورتی که فقط یک انسان قدرت عبور از آن را دارد. حالا فرض کنید که این پل را از کنارههای آن هر بار گسترش میدهند. در نتیجه هر بار امکان عبور انسانهای بیشتری از روی پل فراهم میشود. حتی پل دیگر آن لغزندگی ابتدایی را که برای یک نفر داشت ندارد. پل رفتهرفته محکمتر میشود و امکان عبور حتی ماشین هم از آن فراهم میگردد. مسیرهای عصبی ما هم، هنگام انجام کارها به این شکل رفتهرفته قوی و قویتر میشوند. در نتیجه ما بعد از مدتی با تکرار پیوستۀ یک کار معایب آن کار را برطرف میکنیم و آرامآرام به مهارتی میرسیم که حتی ذهن بدون صرف اندکی انرژی میتواند آن کار را به خوبی مدیریت کند. حتی هم زمان با آن کار دیگری را انجام دهد. مثل رانندهای که ده سال پیوسته رانندگی کرده است. حالا او بعد از گذشت ده سال میتواند همزمان چای بخورد، با تلفن صحبت کند، و رانندگی خود را هم به راحتی به پیش ببرد.
مرحلۀ پنجم رسیدن: توانستن
حالا به جایی میرسیم که تبدیل صورت میگیرد. خواستۀ ما تبدیل به توانستن میشود. البته حصول نتیجه به پارامترهای زیادی وابسته است. ممکن است دقیقا به آنچه که میخواهیم نرسیم. ولی حداقل با تلاش خودمان به مشابه آن دست پیدا میکنیم. اما مزیت طی کردن این مسیر به این است که شما رشدی بزرگ کردهاید و تبدیل به کسی شدهاید که در ابتدای مسیر این گونه نبودهاید.
برای رسیدن به موفقیت صرف خواستن کافی نیست. ما لازم است مراحل زیادی را طی کنیم. در این مسیر عوامل بازدارندۀ بسیاری وجود دارد. البته هیچ کدام به قدرت مغز خود انسان نیستند. مغز ما برای اینکه انرژی بسیاری را باید صرف ساخت مسیر عصبی جدید کند، مایل است حالت قبلی را حفظ نماید. بنابراین پیامهای منفی و خرد کنندۀ بسیاری را برای شما ارسال میکند. اگر شما تسلیم حرفهای مغزتان شوید، هیچگاه به خواستههایتان نمیرسید و همیشه سر جای فعلیتان میمانید.
برگرفته از آموزشهای استاد حسین طاهری (استاد هک رشد و خلق مدل کسب و کار) و استاد پیام بهرام پور (دانشجوی دکترای نورساینس و مدیر شرکت بیشتر از یک)
درود وخداقوت،ارزومند درخشش شما در آینده ای نزدیکم
سپاسگزارم لیدا جان برای توجهت🙏🏻🌹