تابستان ۱۳۹۶ بود. در کنار دوستم بر روی چمنهای پارک نشسته بودیم. قرار بود تا پایان هفته داستان کوتاهی را به استادم تحویل دهیم. برای همین در پارک قرار گذاشته بودیم. هر دو هیچ ایدۀ خاصی برای شروع نداشتیم. ولی دوست من همیشه راهی را برای راحتتر انجام دادن کارهایش در ذهن داشت. او دفتری با طرح جلد صورتی رنگ به همراه دو خودکار آبی و مشکی از کیفش در آورد. کاغذی از دفترش جدا کرد و به همراه خودکار مشکی به من داد و گفت:
بیا و شروع به نوشتن کن.
من هاج و واج ماندم و به او خیره شدم. بعد از اندکی سکوت گفتم:
یعنی چی؟ چطور بنویسم؟
_ کاری نداره این خودکار و کاغذ رو بگیر و شروع به نوشتن کن.
من متعجبتر از قبل سرم را تکانی دادم و گفتم:
چی بنویسم؟
_ مگه قرار نیست تا آخر هفته داستان تحویل بدیم؟
+ آره
_ خب دیگه، داستان بنویس.
من در حالی که حس ناتوانی میکردم و باور نمیکردم که روزی موفق به نوشتن داستان کوتاهی شوم به او پاسخ دادم:
+ ساختن داستان؟ مگر ممکنه همینطوری از خودم یک داستان بسازم.
_ بله که ممکنه، می تونی با چه میشه اگر شروع کنی.
یادم آمد که این راهحل را هم استادم در کلاس مطرح کرده بود و من آن را از یاد برده بودم.
برای شروع یک داستان راههای بسیاری وجود دارد. یکی از راهها تکنیک مطرح شده در این مقاله است. در ادامه دربارۀ این تکنیک بیشتر توضیح خواهم داد.
اگر نمیدانید داستان خود را به چه روشی شروع کنید تکنیک چه میشود اگر را امتحان کنید.
برای انجام این تکنیک میتوانید مراحل زیر را طی کنید.
۱٫ یک زندگی معمولی را در نظر بگیرید. برای مثال زندگی یک استاد دانشگاه یا یک دکتر موفق را در خاطر خود بیاورید.
۲٫ حالا برای زندگی او یک رویداد دور از انتظار که زندگی این فرد را به هم میریزد در نظر بگیرید. برای مثال در کمد مطب یک دندانپزشک متخصص عصب کشی جسد یک دختر حدودا بیست سالهای وجود دارد.
۳٫ حالا ساختار چه میشود اگر را می توانید بنویسید. برای مثال مدنظر چه می شود اگر در کمد مطب دندانپزشکی یک جسد مخفی شده باشد.
۴٫ برای گسترش مطلب در ادامه می توانید از تکنیک آنگاه استفاده کنید.